دست نوشته های یک ناشناس با ذهنی آشفته

دلنوشته هایم و روزمره هایم در بلاگفا که بیشترشون رو حذف کرد

دست نوشته های یک ناشناس با ذهنی آشفته

دلنوشته هایم و روزمره هایم در بلاگفا که بیشترشون رو حذف کرد

سومین روز تابستان سال شصت و یک در روزهای داغ جنوب بود که ((داوود)) شدم...من شیفتگی ام را به تابستان ، داغ ، شرجی و ((تیر)) از همان روزها دارم! (قلم)) از ابتدای زادنم با من ماند...عاشق عکس و عکاسی بودم اما مسیر زندگی ام عوش شد ... بزرگ تر که شدم وسعت دیدنی هایم به خبرنگاری رسید و امروز سردبیر روزنامه را با طعم خوشمزه ی (( ورزشی)) صرف می کنم! اینجا همان جاییست که قلم می زنم تمام آن هایی را که "باید" نگاشتن را می نویسم! از آنجا که کیفیت نظرها را بر کمیتشان ارجح می دانم, در کلبه ی تی به ره تنها نظرها و کامنت ها را تائید عمومی نخواهم کرد!

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

آدمهای دوست داشتنی

میدانید؟؟؟به یک آدم هایی که میرسم دوسدارم بشینم و هی زل بزنم بهشان....انقدر زل بزنم که خودش عصبانی شود داد بزند بر سرم...دوسدارم برایش چایی دم کنم....دوسدارم هی وشگونش بگیرم....دوسدارم قربانش بروم و هی دستور دهم که وقتی میری بیرون لباس گرم بپوش.....که وای به حالت اگه سرما بخوری...که وقتی کسی از یک موضوع خاص حرف میزند سریع یاده آن "خاص" بیوفتم...دوسدارم وقتی حسابی در فکر است یک پــــِخ کنم و کلی عصبانی شود از دستم...دوسدارم وقتی نیست کلی هوایش رابکنم....کلی دلواپسه نبودنش شوم....که برایش دلتنگ شوم...دوسدارم ته دلمان یک قنج گنده برود وقتی برایمان حرف میزند...از اینجور آدمها خیلی کم پیدا میشود....و یا اگر هستند خیلی دورند...درست است که فاصله احساس آدمی را به انزوا نمیکشد اما برای حس بعضی چیزها نیاز به بودنشان در فاصله ی چند متری داری فقط....برای لمس یک سری چیزها فاصله بی انصاف ترین حکم است...به روی بعضی از آدمها باید تشدید گذاشت بس که ماهند......و دیگر هیچ....

 

 

چنــد وقتـی است هرچـه می گــردم ،

هیــچ حرفـی بهتـر از سکـوت پیـدا نمی کنـم ؛

نگاهــم امـا ،

گاهـی حـرف می زند ،

گاهـی فریـاد می کشـد ،

گاهـی هِـق هِـق ...

و مـَن همیشه بـه دنبـالِ کسـی میگـردم

که بفهمــد یکــ نگـاه خستـه ،

چـه دارد بـرای گفتــن ...

 

داوود نوشت:

بیشتر که فکر می‌کنم، می‌بینم در مورد آدمها تو برخوردهای اول با نشانه‌‌های کوچیک و شاید خیلی بی‌اهمیت، ذهنیتی برامون شکل میگیره که برای بعضی‌ها این ذهنیت حتی صلبیت پیدا می‌کنه و تغییرناپذیر میشه! جملات کلی‌، مثل اینکه "اونهایی که قرمز می‌پوشند" و "اونهایی که موهاشون بلنده" و "اونهایی که کوله‌پشتی دارند" و ... خیلی وقتها هم هست که این دیدگاه‌ها بیان نمیشن یا حتی خودمون هم از وجودشون مطلع نمیشیم، اثرشون هست و ذهنیتی که باید خیلی از شروع رابطه بگذره تا شکل واقعی به خودش بگیره.

  • ۹۵/۰۲/۲۴
  • ناشناس بی نام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی